پارسیس کامپیوتر
آنچه میدانیم یک قطره است،آنچه نمیدانیم یک اقیانوس،باسفربه دنیای پارسیس،جرعه ای بیشتر از اقیانوس علم بنوشیم

یک کم از روزای بهمن ماه خودم و آموزش و پرورش بگم

امسال از بهمن ماه دوره های ضمن خدمت آموزش پرورش با زحمت و تلاش سرگروه های محترم آموزشی شروع شد که



ادامه مطلب ...


جلسه شورای دبیران بهمن ماه

هر ماه در مدرسه جلسه دبیران برگزار میشه ولی این یکی از جلسه هایی که فراموش شدنی نبود...از بس پرتلاطم بود حالا نمی دونم چرا من روز به این پرمشغله ای رو فراموش کردم بنویسم!!!

روز 5شنبه 20 بهمن ماه 90 روز پرکاری برای مدرسه ما بود،برخلاف همه 5شنبه ها که تعطیل بود؛ این 5شنبه یکی از روزهای پرترافیک مدرسه به حساب می اومد...

ساعت 7ونیم صبح جلسه شورای دبیران در دفتر مدرسه و با سخنان شیوای مدیر هنرستان و جمعی از همکاران شروع شد

ساعت 9 برنامه دعوت والدین هنرجویان برای دریافت کارنامه دی ماه شروع شد و هنرآموزان تا ساعت 13 در هنرستان حضور داشتند تا موارد مورد نیاز در مورد هنرجویان را به والدین منتقل کنند؛والدین هنرجویان نیز که تا هنرستان آمده بودند فرصت رو غنیمت می شمردند و از نمایشگاه دهه فجر و البته کارهای هنری فرزندان خود دیدن می کردند...

از طرفی هم از مسئولین آموزش پرورش و سرگروه های آموزشی دعوت بعمل آمده بود تا از نمایشگاه دهه فجر بازدیدی داشته باشند و نقطه نظرات شان را اعلام دارند؛ که همین امر هم باعث شده بود مدیریت و مسئولین هنرستان یکی از روزهای پرمشغله خودشون رو بگذرونند...من خودم که تا ساعت 14 مدرسه بودم و پاسخگوی ولی شنبه که از خانم اسدی پرسیدم گفتند تا 18 مدرسه بودند و از وزارت خونه بازدید داشتند...

یک موضوعی هم خالی از لطف نیست و اون تشکر از سرگروه های آموزشی هنر (آقای علیزاده و آقای فراهانی) است که اون روز با حضورشون و راهنمایی ها و تشکرشون کلی دلگرمی به همکارای هنر هنرستان دادند...



روزهای بهمن ماه و نمایشگاه دهه فجر

10بهمن 1390-دلم نیومد از امروز بگذرم و نوشتن خاطره شو بذارم برای بعد...

این روزها ، خیلی سرمون شلوغه... بچه ها یک دوره سکون و آزمون و مطالعه را پشت سر گذاشتند و حالا وقت جنب و جوش و تلاطم و حرکته...از کودکی و از دوران خوش دبستان عاشق این روزا بودم...اون روزا انگار ما قدر این دهه رو بیشتر می دونستیم...هر وقت آهنگ "ایران ایران ایران ..." از بلندگوی مدرسه پخش می شد تمام وجودم مملو از شور و هیجان می شد...انرژی می گرفتیم...من و شمایی که بچه جنگیم قدر این آرامش رو انگار بیشتر می دونیم و قدر خونایی که ریخته شد و قدر دیدن لبخند مادرمون که مارو در آغوش مهر خودش جا میده...

این روزا ، هر روز معاون پرورشی مدرسه آهنگهای انقلابی رو با تلاطم بچه ها همراه می کنه تا ما هم در حس و حال پدرانمون که بودند و دیدند و مبارزه کردند غوطه ور بشیم...

از همون روز اول،یعنی 1 بهمن ماه 1390 فعالیت های برنامه ریزی شده مون رو شروع کردیم...و هنرجویان عکاسی با هنرجویان موفق سال قبل هنرستان(که قبلا دعوت شده بودند) مصاحبه کردند و فیمبرداری و عکس برداری کردند و در طول چند روز عکس ها و فیلمها  رو مونتاژ کردم تا برای نمایشگاه دهه فجر آماده بشند...

امروز 2شنبه پرکارترین روز نمایشگاه برای کلاس ما بود،چون کلاسی که قرار بود در اختیار بچه ها قرار بگیره تا اون روز اشغال بود...اون روز تمامی طرح ها،عکس های روتوش شده،جعبه کادو،لیبل سی دی،کارت پستال های موضوعی،عکس های قدیمی ترمیم شده،عکس های سه تیکه همه هنرجویان را جمع آوری کردیم و با نظر مدیر محترم هنرستان بهترین ها رو برای نمایش انتخاب کردیم...

با کمک همه بچه ها، شروع به تزیین محوطه کلاس کردیم...روز پرشور و هیجانی بود،هر کسی یه نظری میداد و بقیه نظرشون رو درمورد اون موضوع اعلام می کردند،با اینکه وقت خیلی کمی داشتیم ولی سعی همه بچه ها بر این بود که بهترین کار رو ارائه بدند...پایه برای عکس های قاب شده نداشتیم ، با بچه ها رفتیم سراغ انباری مدرسه و به کمک معاون فنی که الحق و انصاف همیشه یاری رسونه؛ یک سری وسایل تزیینی پیدا کردیم،مکعب های چوبی،درخت،بعلاوه صندلی های پایه بلندی که برای پایه عکسها مناسب بودند...یک سری از بچه ها هم رفته بودند نمی دونم از کجا،از این وسایل تزیینی رنگی پیدا کرده بودند...یکی هم تورهای رنگی زرد و سبز پیدا کرده بود و آورد...

کلا همه داشتند فعالیت می کردند تا نمایشگاه عکس شون برقرار بشه...بعد از کلی گشتن و یافتن شروع به تزیین کردیم، مکعب های چوبی و چند تا کارتن مقوایی آقای سجادی شدند پایه و پارچه های رنگی پوشش اونها برای محل قرار گیری کارت پستال ها و جعبه های کادو...

درختی که شاید سالها در انباری تنها و خسته مونده بود و شاید پیش خودش فکر میکرد دیگه فراموش شده،حالا روز پیروزی انقلاب دوباره برگاش آب خوردند و شد درخت سی دی و از هر شاخه اش سی دی هایی با لیبل های زیبا آویزون بود...

تورهای رنگی شدند شبیه خیمه و رفتند تا سقف پیشرفت و ترقی ؛و عکس های روتوش شده بچه،وسط اون همه تلاطم و هیاهو،روی بدنه خیمه امید، آروم گرفتند...

صندلی ها شدند پایه برای عکسای قاب دار و تخته سیاه کلاس که با پارچه سبز سیر روش ، شده بود تخته سبز؛حالا زخم میخ ها رو به جون می خرید تا استواری و پایداری رو به دوستانش هدیه بده و در آخر قابهای سه تیکه چوبی ، روی تنه مهربون تخته، استوار و پا برجا شدند...

یک کامپیوتر و کلیه مخلفاتش هم شد، وسیله آموزش هنرجویان عکاسی، تا با حضور بازدیدکنندگان علاقمند بتونند در زمانی که در اختیار داشتند در مورد روتوش توضیحاتی رو به بازدید کنند بدهند و به قول اهالی رسانه، بطور زنده یک روتوش همان جا و در حضور علاقمندان انجام دهند...

امروز تا ساعت 4 عصر مدرسه با تعدادی از بچه ها مدرسه موندیم،تعجب نکنید این روزا مدیر و معاونین مدرسه هر روز  تا ساعت 5 و گاهی بیشتر مدرسه اند ...انشالله خدا بهشون قوت و نیروی مضاعف بده

ساعت 5 کلاس ضمن خدمت اقدام پژوهی داشتم، اصلا نمیدونم چه طور ناها رخوردم و خودم رو به کلاس رسوندم، ولی الحق جناب موسوی خورشیدی اونقدر با انرژی صحبت می کردند که متوجه گذر زمان نشدم...روز اول بهمن ماه 1390

معاون فنی مدرسه در روز اول بهمن ماه اعلام کردند که اولین مسابقه مهارت هنرجویان کاردانش کشوری برقراره و بخشنامه اومده رشته عکاسی هم داره و بچه ها عکس ها رو گرفتند و برخی از اونا توسط بنده و البته با تخصص خانم کرمانی (که همین جا باید از تمامی راهنمایی هاشون در طول سال تحصیلی 90 تشکر کنم) برای شرکت انتخاب شدند...



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 23 صفحه بعد

درباره وبلاگ


وبلاگ آموزشی و تشریح عملکردهای سالانه
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 69
بازدید دیروز : 1492
بازدید هفته : 1715
بازدید ماه : 1708
بازدید کل : 239701
تعداد مطالب : 222
تعداد نظرات : 164
تعداد آنلاین : 1



انواع کد های جدید جاوا تغییر شکل موس